هنگامی که ویکی مالونی به طور تصادفی توسط یک زوج آشفته از خیابان حومه شهر ربوده می شود ، او به زودی پویایی بین اسیران خود را مشاهده می کند و به سرعت می فهمد که اگر زنده بماند باید گوه را بین آنها سوار کند.